اشتیاق (چهارشنبه 86/7/11 ساعت 9:40 صبح)
وقتی که تنهای تنها می شوی و وقتی که دوستانت و آنهاکه نیاز مند یاریشان هستی درست در حساسترین نقطه رهایت می کنند.
وقتی که در دست همانها که پشتوانه و پشت گرمی محسوبشان می کردی خنجر می بینی.
وقتی زیر سنگی که به استواریش سوگند می خوری و تکیه گاهش می شمردی ماری خفته می بینی که در تکان حادثه از خواب جهیده است.
وقتی که امواج امتحان خاشاک دوستیهای سطحی را می روبد و لجن متعفن خود خواهی و منفعت طلبی را عریان می سازد.
وقتی هیچ تکیه گاهی برایت نمی ماند و هیچ دستی خالصانه به دوستی گشاده نمی گردد یک ملجا و امید وپناه گاه می ماند که هیچ حادثه ای نمی تواند او را از تو بگیرد.
او حتی در مقابل بدیهای تو خوبی می آورد و بر روی زشتی های تو پرده ی اغماض می افکند.
اگر بدانی که محبت و اشتیاق او به تو چه قدر است بند بند تنت از هم می گسلد.
او به عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام فرمود: اگر آنها که به من پشت می کنندمیزان اشتیاق من را به خود بدانند قالب تهی می کنند.
حتماْ دانسته ای که او کیست. پس چرا در انتها به او برسی؟! از او آغاز کن. پیش و بیش از همه خدا را دوست بگیر و هم واره ملاک و شاخص دوستیهایت قرار بده. هر که به خدا نزدیکتر و صفات خدایی در او متجلی تر دوست تر و صمیمی تر.
و تو که چنین دوستی و رفاقتی می طلبی خود پیش از دیگران به خلق و خوی الهی متخلق می شوی.
نویسنده: مصطفی فوائدی